میخوام بی مقدمه شروع کنم که بهنام تو دلم مرد...
ازش بدم میاد و متنفرم!
ولی مطمئنم یه روزی سرش به سنگ میخوره و پشیمون میشه
الان با یه پسر ۱۰۰۰۰۰۰برابر اون خوشگل،خوشتیپ،مهربون،با ادب،پولدار و... دوست شدم!
خیلی هم با هم خوشیم و منم همه خاطرات اون نامردو ریختم دور!!
چون اصلا ارزش دوست داشتن نداره!چه برسه به عشق ورزیدن
اسم کـســی که باهاش دوستمو قدرمو میدونه محمده خیلیم جیگره
گفتم: نرو پرپر ميشم
گفتي: ميخوام رها باشم
گفتم: آخه عاشق شدم
گفتي:ميخوام تنها باشم
گفتم: دلم
گفتي: بسوز
گفتي: يه عمري باز هنوز
گفتم: پس عمرم چي ميشه
گفتي: هدر شد شب و روز
گفتم: آخه داغون ميشم
گفتي: به من خوش ميگذره
گفتم: بيا چشمام تويي
گفتي: آخر کي ميخره
گفتم: منو جنس ميبيني؟
گفتي: آره بي قيمتي
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته...
دنـبـالـش کـنـیـن!خـیـلــی زیـبــاســـت...
سلام دوستای عزیزم!
میخواستم یه مطلب ارسالی از نیلوفر اینجا بذارم...واقعا خودمم ناراحت شدم...:
حدود چن هفته پیش فهمیدم سیاوش با یکی دیگه هم بوده!بازیم داده بود
ولی خودش که میگه دوست دارم حتی از اونم بیشتر
اما من هیچ اعتمادی بهش ندارم
آخه چرا هنوز عاشقشم؟!چرا نمیتونم ولش کنم؟
ای خدا به دادم برس که دارم میمیرم
چرا صدای ناله هامو نمیشنوی؟
کجا مشغولی؟
پیش بنده های خوبت که عاشق نشدن؟
ولی بهم قول داد که با اون تمومش میکنه
منم دیگه زیاد به اون قضیه فکر نمیکنم
نمیخوام عشقم لکه دار شه...یه ماه پیش پوریا رو دیدم
جلوی عابر بانک بودم اولش منو ندید اما دخترخالمو شناخت!دنبالمون کرد
با ماشین بود!اومد جلو پامون ترمز کرد
منم میخواستم راهمو بگیرمو برم که نذاشت
دستمو گرفت و گفت اون پسره به دردت نمیخوره!مثل من عاشقت نیست!من از ته قلبم میخوامتو...
منم بدون هیچ توجهی رفتم...
آخرشم فهمیدم دخمل خالم بهش گفت که با سیاوش قهرم!
ولی من دیگه ازش سرد شدمو مثل سابق دیوونش نیستم
ازش بدم میــاد
الانم با سیاوش قهرم
سال تحویل به جای اینکه اون تبریک بگه من گفتم!
بعد یه ساعت جواب داد
بی محلی کردو منم گفتم لازم نیست اس بدی و بای
از دیروز عصر خبری ازش نیست
با تشکر از نــیــلــوفــر